اولین عید فندق مامان و بابا
بی اجازت دفتر ٣٦٥ برگ جدیدتو دادم به خدا تا بهترین تقدیرو برات نقاشی کنه عشق مامان عیدت مبارک عرو...
نویسنده :
مامان مینا
1:00
دوران دو ماهگی آراز
عزیزم به خاطر همه ی آرامشی که از تو دارم خدای مهربان را هزاران بار شاکرم زیباترین گلهای دنیا تقدیم به تو بهونه ی زندگیم دلبندم 2ماهگیت مبارکت باشه انشالله 200سالگیتو جشن بگیریم تغییرات شما پسر گلم تو این ماه: 1.وزن 5/300 2.قد.58 3.واکسن دو ماهگی شما ر...
نویسنده :
مامان مینا
0:59
اولین ماهگرد فرشته ی خونه ی ما
هر روز به شوق دیدنت چشم می گشایم و وقتی تورا در کنارم میبینم دوست دارم در برابر معبود زانو بزنم وسجده ی شکر کنم که چون تویی را به من هدیه داد وزن پسرم در یک ماه:4/800 ...
نویسنده :
مامان مینا
0:56
اولین های باقلوای مامان (1تا30روزگی)
پسر مامانی من الان شما بغل من نشستی و من میخوام اولین اتفاقات 1 ماهگی شما رو بنویسم : 1.خدا رو شکر زردی نگرفتی 2 .سومین روز اولین حمامتو با آقاجون کردی و آفرین به شما کوچولوی نازم که اصلا گریه نکردی &nbs...
نویسنده :
مامان مینا
0:54
خاطرات زایمان
الفبا برای سخن گفتن نیست/برای نوشتن نام توست/اعداد پیش از تولد تو به صف ایستاده اند تا راز زاد روز تو را بدانند ..... سلام به مهربونترین پسر دنیا ....بعد 266روز انتظار اومدنت.... روزی که قرار بود فارغ بشم و نی نی مو بغل کنم روزی که قرار بود شما از آسمون بیای و به من و علی حس قشنگ مادر و پدر بودنو هدیه کنی ...... یه روز سرد برفی دی ماه1390 بود... صبح ساعت 4/30من و بابا علی و آناجون و البته شما کوچولوی نازم راهی بیمارستان شدیم مامانی خیلی می ترسید و وسط راه چند بار حالم خراب شد....بیچاره بابا علی گیج شده بود ...فقط دلداریم میداد...ولی ته دلم خوشحال بودم که انتظار به پایان رسیده و لحظه ی دیدار نزدی...
نویسنده :
مامان مینا
0:50
سیسمونی
آرازجونم اول از همه میخوام عکسهای سیسمونی رو که با عشق برات خریده بودم رو برات بذارم تا وقتی بزرگ شدی از آنا وآقاجون واسه اینکه این این اتاق قشنگو واست درست کردند تشکر کنی منم از اینجا از مامان وبابای نازم تشکر میکنم ودستای نازشونو میبوسم خیلی دوستتون دارم درب اتاق پسملی تخت و پارک کوچولو لباس دوران کودکی مامان مینا ...
نویسنده :
مامان مینا
0:48
رویای زندگی مامان مینا و بابا علی
بسم الله الرحمن الرحیم....... و ان یکاد الذین کفرو لیزلقونک بابصارهم لما سمعو الذکر ویقولون وما هو الا ذکر العالمین...... آرازم منو بابا علی 88/4/20 عقد کردیم و زندگی عاشقانه ای رو شروع کردیم بعد از یکسال نامزدی شیرین و فراموش نشدنی ....مهر 89 زندگی پر فرازو نشیبی رو زیر یک سقف آغاز کردیم..... و بعد از 8ماه خبر اومدنت رو به بابایی گفتم و با هم منتظر اومدنت شدیم ...... و عاقبت توی یکی از روزای برفی زمستون 1390/10/25صبح ساعت 7.15 در بیمارستان شمس تبریز به این دنیای قشنگ پا گذاشتی و همه رو با اون صورت ناز و مهربونت عاشق خودت کردی و با طلوعت به همه جا گرما بخشیدی ...
نویسنده :
مامان مینا
0:44
عزیزترینم 5 ماهه شد.......
150 روز است که هر صبح با لبخند دلنشینت بیدار می شوم وهر شب با لالایی چشمانت به خواب می روم 150 روز است که هر صبحم را با شکرانه داشتن تو آغاز می کنم و هر شب چشمانم را با آرزوی سلامتی تو می بندم عشق مامان 5 ماهه شدنت مبارک باورم نمیشه که 5ماهه میزبان تو فرشته مهربون وآروم و صبور و دوست داشتنی هستیم. عاشقانه دوستت داریم. عکسهای 5ماهگی گل پسر ما....... پسر نازم نمی دونی چقدر لحظه به لحظه شیرین تر و دوست داشتنی تر میشی. ...
نویسنده :
مامان مینا
13:32