آراز آراز ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

..(خاطرات آراز جون در وب)..

خاطرات زایمان

1391/4/8 0:50
نویسنده : مامان مینا
3,257 بازدید
اشتراک گذاری

 

الفبا برای سخن گفتن نیست/برای نوشتن نام توست/اعداد پیش از تولد تو به صف ایستاده اند تا راز زاد روز تو را بدانند

.....  سلام به مهربونترین پسر دنیا ....بعد 266روز انتظار اومدنت.... روزی که قرار بود فارغ بشم و نی نی مو بغل کنم روزی که قرار بود شما از آسمون بیای و به من و علی حس قشنگ مادر و پدر بودنو هدیه کنی ......

یه روز سرد برفی دی ماه1390 بود... صبح ساعت 4/30من و بابا علی و آناجون و البته شما کوچولوی نازم راهی بیمارستان شدیم مامانی خیلی می ترسید  و وسط راه چند بار حالم خراب شد....بیچاره بابا علی گیج شده بود ...فقط دلداریم میداد...ولی ته دلم خوشحال بودم که انتظار به پایان رسیده و لحظه ی دیدار نزدیکه و شما تا2 ساعت میای بغل مامانی  و برای همیشه مال من میشی....مامان ترسوی شما رو با هزار سلام و صلوات راهی اتاق عمل کردند... اونجا صدای ضربان قلبتو شنیدم ...دکترم که اومد بالای سرم قرار بود بیحس بشم تا لحظه ی شکفتن فرشته ی زمینی مو ببینم اما چون استرسم زیاد بود فشارم بالا اومد و متاسفانه منو بیهوش کردند........ وقتی چشمامو باز کردم از شدت درد گریه میکردم اولین نفر بابایی رو دیدم که از خوشحالی اومدن شما توی زندگیمون داشت گریه میکرد ودستای منو میبوسید ....گفتم پسرمون خوشگله؟ ... گفت آره خیلی ....بهترین لحظه ی زندگیم موقعی بود که پرستار یه فرشته ی ناز وملوس مو مشکی رو داد بغلم  و گفت..این پسر خوشگل از طرف خدا واسه شما مراقبش باش...پسرم  باورت میشه؟ وقتی دیدمت دیگه هیچ درد ی نداشتم  .. .....و از اون لحظه شما شدی نفس من و باباعلی...... خیلی دوستت دارم ...هزار بار خدا را شکر که چنین روزی را آفرید تا باغ جهان نظاره گر شکفتن گلی چون تو باشد...  شکفتنت مبارک...

 

عکسهای 1روزگیت

                                                بابا علی

 

 


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)