آراز آراز ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

..(خاطرات آراز جون در وب)..

اولین دندون عزیزترینم

1391/5/6 15:56
نویسنده : مامان مینا
1,271 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 

 

 

 

 

صدف دهانت را بگشای

بگذار یابنده من باشم

بگذار اولین درخشش مرواریدهای نور و رحمت را

من به تماشا بنشینم که نام بلندم

مادر است.....

وشبانه هایم بی واسطه بیدارند و روزهایم بی سبب عاشق....

میگویم بی سبب

زیرا عاشقی سبب ندارد ودلیل و برهان نمی خواهد

میگویم بی سبب

زیرا روشنایی ها همیشه بی سبب عاشقند

چرا که در سبب عشق به بار نمی نشیند

چرا که عشق در بی سببی به مرتبت می رسد........

 

 

 

 

 

هوراااااااااااااااااااااااااا.....................................

 

جان شیرین مامان:

اولین مروارید گرانمایه ی زندگی رو توی صدف کوچولوی دهن خوشگلت پیدا کردم

ماجرا ازین قرار بود که شب از خونهی مامان جون اینا اومدیم خونه ولی من هر کاری کردم شما نمی خوابیدی شیر دادم نخوردی.....رو پاهام گذاشتم نخوابیدی... فقط گریه.... الهی فدات شم....من و بابا علی نمی دونستیم چکار کنیم آخه سابقه نداشت شبها بیقراری کنی  ......

آخر سر دستمو که بردم دهنت واااااااای یه تیزی احساس کردم......دوباره امتحان کردم و یه چیزه سفید بسیار بسیار محو هم میدیدم....بله خودش بود....جیغ زدم...علی دندون در آورده....بابا علی هم شوکه شد دست زد و حسش کرد.هر دوتامون خیلیییی خوشحال شدیم شدیم

آخه عزیز دلم 175 روزگیت که درست ساعت 12 شب بود و فرداش سالگرد ازدواج من و بابایی شما دندون دار شدی .....خیلی ذوق کردم و فرداش که مهمون داشتیم به همه گفتم پسملم دندون دار شده.......هنوز کامل دندونت در نیومده.و هر دوتا دندون پایینت باهم جووونه زده .....خدا رو شکر زیاد بیقراری نمی کنی .قرار بود واست جشن دندونی بگیرم که مروارید دار شدنت افتاد به ماه رمضان و نشد فدات شم...شاید بعد رمضان اگه قسمت بشه واست یه مهمونی کوچولو بگیریم ......دوستتت دارم

 

 

 

 

 

اولین مرواریدت مبارک عزیزم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)